توصیه‌های شهید آوینی به طلبه‌هایی که دغدغه فرهنگی داشتند
کد خبر: ١٦٤٢٣٢ تاریخ انتشار: ٢٩ تير ١٤٠١ - ١٠:٣٣
صفحه نخست » آخرین اخبار
توصیه‌های شهید آوینی به طلبه‌هایی که دغدغه فرهنگی داشتند

جلسات اول بود که ایشان گفت شما آمدید سینما یاد بگیرید؟ آمدید هنر یاد بگیرید؟ من می گویم«اسرار الصلواه» را بخوانید. می گویم بروید فلسفه بخوانید. این خیلی شوک بود برای ما.

گروه قرهنگی صابرنیوز: سال ۷۱ _۷۰ از مدتی قبل دوستانی که از منطقه آمده بودند، طلبه شده بودند و از فضاهای فرهنگی دغدغه داشتند. این عده جمع شدند که چه کار بکنند که با راهنمایی یکی از دوستان خدمت شهید آوینی رسیدیم.

جلساتی را از قم خدمت شان می رفتیم که باعث تغییرات اساسی در نگرش دوستان و ما نسبت به اصل هنر، راه ورود به مقوله ی هنر و نقد آن شد.

جلسات اول بود که ایشان گفت شما آمدید سینما یاد بگیرید؟ آمدید هنر یاد بگیرید؟ من می گویم«اسرار الصلواه» را بخوانید. می گویم بروید فلسفه بخوانید. این خیلی شوک بود برای ما.

فلسفه که درس های روزمره ی حوزه بود را زده بودیم تا متمرکز شویم و این کار را یاد بگیریم، حالا ایشان می گوید بروید همان را بخوانید.

اگر می خواهید با میز مونتاژ آشنا شوید، یک صبح تا ظهر یادتان می دهم.

عمده ی بحث های ایشان در درست کردن فضای فکری ما بود که در واقع یک سری چالش ها را جلوی پای ما می انداختند.

شهید آوینی حتی در به کار بردن الفاظ مچ ما را می گرفتند. مثلا اگر کلمه ای می گفتیم می گفتند منظورت از این کلمه چه بود؟

آن زمان، فیلم «ترمیناتور ۲» تازه آمده بود و واقعا به آن به عنوان یک فیلم سینمایی نگاه نمی کردند. یک مصداق بارز سینمای هالیوودی است. این را به عنوان شاخص سینما معرفی می کردند. می گفتند اگر می خواهی همین را بفهمی باید فلسفه بخوانی.

باید امام را بشناسی. باید عرفان یاد بگیری. مقوله های عرفانی را بفهمی و نقد کنی.

بفهمی ارزش های آن کجاهاست و سطح ارزش آن تا کجاست. می گفت، سینما به عنوان یک سرگرمی تلقی می شود.

با توجه به شناختی که داری ارزش سرگرمی مشخص می شود که اصلا باید توجه کنی یا نه؟ و سینمایی را که سرگرم نکند سینما نمی دانست.

تا آن جا که من یادم هست، با توجه به دغدغه هایی که داشت، برایش جالب بود که یک جمع طلبه پیش قدم شده اند.

بعد از این که استارت کار خورده شد خیلی وقت می گذاشت. با وسیله ی شخصی خودش می آمد و خیلی مشتاق بود.

ما آوینی را اصلا نمی شناختیم. گفتیم: اگر قرار باشد در این وادی برویم باید با کجا مرتبط شویم؟ تهران؟ صدا و سیما؟ کی؟ کجا؟ آقای دعوتی که از دوستان بود، قبل از طلبگی با حوزه هنری سازمان تبلیغات مراوده داشت.

از آن کانال به شهید آوینی رسیدیم. هم دوستان، آوینی را پسندیدند و هم آوینی جمع را پسندید. بعد ها شنیدم که پیش دوستانش خیلی تعریف می کرده که یک جمعی از طلبه ها مشتاق این مباحثند. خیلی خوشحال بوده.

این ادبیاتی که در حوزه است با آن ادبیاتی که شهید آوینی استفاده می کرد و ادبیات روایات و احادیث که خیلی حول و حوش حق و حقانیت و حق محوری است با هم مشترک است و شهید آوینی خیلی از این ادبیاتش را از لسان روایات و دروس حوزوی که خوانده بود به دست آورده بود.

شهید آوینی از معدود کسانی بود که در فضای هنر بود ولی ارجاع مستقیم به کتب اصلی روایی شیعه می داد یا به کتب عرفانی اصلی می داد. می شود این طور حلش کرد که چون حق و حق یابی نظام اصلی و ساز و کار نظام حوزوی را تشکیل می دهد و از آن طرف هم شهید آوینی می خواست نسبتش را با حق پیدا کند. پس حوزه می تواند از منظر آوینی به مقوله ی هنر نگاه کند.

خاطره ای از «بنکداری»
برگرفته از کتاب «تکرار یک تنهایی»؛ جستارهای از حیات سید مرتضی آوینی


برچسب ها: آوینی


Share
* نام:
ایمیل:
* نظر:

پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین مطالب


صفحه اصلی | ارتباط با ما | آرشیو | جستجو | پیوندها | لیست نظرات | درباره ما | نظرسنجی | RSS | ایمیل | نسخه موبایل
طراحی و تولید: مؤسسه احرار اندیشه