قواعد زبان‌شناختی طبقاتی در جدایی نادر از سیمین
کد خبر: ١٦٣٥٩٥ تاریخ انتشار: ١٥ آبان ١٤٠٠ - ١٠:٣٢
صفحه نخست » تیتر یک
قواعد زبان‌شناختی طبقاتی در جدایی نادر از سیمین

زبان مورد قبول و مورد استفاده در مدرسه، قواعد مفصل است. زبانی که برای کودک طبقه متوسط آشناست و کودک طبقه کارگر با آن بیگانه است. در فیلم جدایی نادر از سیمین بین دو خانواده شخصیت های اصلی این فیلم از دو طبقه متوسط جامعه و کارگر، شاهد نحوه گفتمان متفاوت در روابط درونی و بیرونی آن ها هستیم.

 

امروزه سخن از فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) و بهره‌جویی از آن در عرصه‌های گوناگون، زیاد به میان می‌آید. با این وجود ارتباط گفتاری میان افراد و بدون مصنوعات واسطه‌ای، از جمله عمیق‌ترین و مؤثرترین نوع ارتباطات بوده که گاهی در محیط‌های اجتماعی، آموزشی و خانوادگی مورد غفلت قرار می‌گیرد. چنین ارتباطی موجب ظهور و بروز انواع تعاملات اجتماعی و مبداء بسیاری از آموزش‌های رسمی و غیررسمی می‌شود. در این حال، برخی آن را موجب فربهی جان و معرفت آدمی ‌پنداشته و برخی دیگر با طرح هوش زبانی-کلامی، آن را در کنار دیگر هوش‌های چندگانه، ابزاری برای شناخت و یادگیری معرفی نموده‌اند (نیرو و همکاران، 1390). بنابراین در حوزه جامعه‌شناسی آموزش و پرورش، بررسی قواعد زبان‌شناختی از موضوعات مهم به شمار می‌آید که اندیشمندان در این حوزه از جمله باسیل برنشتاین، فیلسوف و جامعه‌شناس معاصر به آن پرداخته‌اند.

 

تأثیر قواعد زبان‌شناختی بر اختلاف طبقاتی

برنشتاین ساختار جامعه را دارای نابرابری‌های طبقاتی می‌داند که تأثیرات آن از طریق خانواده، با ایجاد قواعد زبان‌شناختی متأثر از طبقه اجتماعی مربوطه، منتقل می شود و همین امر خود موجب ساختار و فرایند باز تولید طبقاتی می‌شود. به اعتقاد وی، نحوة گفتار و شکل روابط اجتماعی افراد، با ارتباطی دو سویه، در تأثیر و تأثر یکدیگرند.

بدیهی است گفت و شنود در خانوادة یک کارگر ساده، در قیاس با خانوادة یک فرد فرهیخته علمی یا اداری در موضوعی واحد، هم در واژگان به کار گرفته شده و هم در چیدمان و هارمونی آن تفاوت زیادی وجود دارد. این موضوع برای قواعد زبان‌شناختی کودکان در ساختار اجتماعی و در خلال جامعه‌پذیری ایشان بیشتر حائز اهمیت است. برنشتاین مشخصاً به دو طبقه کارگر و متوسط اشاره می‌کند. وی کودکان طبقه کارگر را واجد قواعد محدودی می‌داند که ناشی از تأکید اندک مادران آنها بر زبان به هنگام جامعه‌پذیری ایشان بوده و از سوی دیگر کودکان طبقه متوسط را با دارا بودن قواعد دقیق و مفصل که منبعث از پاسخ‌های منطقی والدین این گروه به پرسش‌های ایشان می‌باشد، تبیین می‌کند.

کودکان طبقه کارگر قواعد محدودی دارند که ناشی از تأکید اندک مادران آنها بر زبان به هنگام جامعه‌پذیری ایشان بوده است.

 

در قواعد محدود یا زبان عامیانه، جملات، ساده، کوتاه و توصیفی است. در این رویکرد، نمادها با سطح پایینی از تعمیم بیان می‌شوند و استفاده اندکی از قید و صفت، صورت می‌گیرد و مرزی بین محتوا و امر و نهی‌ها وجود ندارد؛ بنابراین ابراز احساسات کودک به طور ضمنی مطرح می‌شود. اما قواعد مفصل یا زبان رسمی، ساختار پیچیده‌ای دارد و متمایل به امور انتزاعی است و از دایره لغات بسیار گسترده‌ای استفاده

کودکان طبقه متوسط قواعد دقیق و مفصلی دارند که منبعث از پاسخ‌های منطقی والدین این گروه به پرسش‌های ایشان می‌باشد.

 

می‌کند و کودک با داشتن زبان انعطاف‌پذیری می‌تواند احساسات و عقاید خود را به هر دو زبان بیان کند. به اعتقاد برنشتاین این تفاوت در الگوی زبانی، نه ناشی از تفاوت در ضریب هوشی است؛ بلکه ناشی از تفاوت در روابط اجتماعی است. وی همچنین معتقد است عقب‌ماندگی نسبی بسیاری از کودکان طبقه کارگر، تا حدود زیادی نتیجه عقب‌ماندگی‌هایی است که توسط فرایند زبان‌شناختی منتقل شده است. بنابراین فرزندان طبقه کارگر با داشتن سرمایه فرهنگی کمتر، از موقعیت پایین زبان‌شناختی خود در عذابند.

فرزندان طبقه کارگر با داشتن سرمایه فرهنگی کمتر، از موقعیت پایین زبان‌شناختی خود در عذابند.

 

این تفاوت‌ها با ورود کودک به مدرسه بیشتر نمایان گردیده و اهمیت می‌یابند. زیرا نوع زبان مورد قبول و استفاده در مدرسه، همان قواعد مفصل است. زبانی که برای کودک طبقه متوسط آشناست و کودک طبقه کارگر با آن بیگانه است. به زعم برنشتاین از آنجا که مدرسه بر حالت ابزاری، عقلانی، سازنده و تحقیقیِ تفکر و دانش تأکید دارد، بنابراین زبان، نوعی نقطه ضعف و عامل عقب ماندگی برای کودکان طبقه کارگر و نوعی امتیاز مثبت برای کودکان طبقه متوسط به حساب می‌آید و این امر

نیز به شکاف میان این دو دامن می‌زند (شارع‌پور، 1390).

زبان، نوعی نقطه ضعف و عامل عقب ماندگی برای کودکان طبقه کارگر و نوعی امتیاز مثبت برای کودکان طبقه متوسط به حساب می‌آید و این امر نیز به شکاف میان این دو دامن می‌زند.

 

 

 

قواعد زبان‌شناختی  طبقاتی در جدایی نادر از سیمین

در فیلم جدایی نادر از سیمین (فرهادی، 1389) که واجد بیش از 50 جایزه بین‌المللی از جمله اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان در تاریخ سینمای ایران بوده است، شاهد تعامل و تقابل دو خانواده از دو طبقه کارگر و متوسط جامعه هستیم. اگرچه منتقدین زیادی در له یا علیه این فیلم، از جنبه‌های گوناگون اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، حقوقی و فنی سخن‌ها رانده‌اند، لکن آنچه در این نوشتار مطمح نظر است، تحلیلی از آن بر مبنای نظریه برنشتاین است. شخصیت‌های اصلی این فیلم عبارتند از نادر و سیمین و فرزندشان ترمه از طبقه متوسط جامعه و همچنین حجت و راضیه و دختر کوچکشان سمیه از طبقه کارگر. صرف نظر از داستان غم‌انگیز این فیلم و پایان أسف‌بار آن، شاهد نحوه گفتمان متفاوت میان این دو خانواده در روابط درونی و بیرونی آنها هستیم.

در مطلع فیلم و در گفت‌وگوهایی که میان نادر و سیمین در دادگاه و در حضور قاضی و حتی با وی در می‌گیرد، ناظر بر آنیم که دیالوگ‌ها اگرچه همراه با لحنی ناآرام و بعضاً پرخاشگرانه است، ولی در فحوای آنها جنبه‌هایی از براهین پیدا و پنهان ملحوظ است که نوشته حاضر قصد ارزش‌گذاری و قضاوت آنها را ندارد؛ هرچند کارگردان با قرار دادن دوربین به جای قاضی، از ابتدای فیلم بیننده را به قضاوت طلبیده است، تا آنجا که در خاتمه فیلم نیز پاسخ دخترشان ترمه را در انتخاب پدر یا مادرش ناتمام و بر عهده بیننده واگذار نموده است. اصطکاک میان این زوج، در دیگر صحنه‌های فیلم نیز باز مبتنی بر احتجاجات غالباً منطقیِ گاه تندی استوار است؛ علاوه بر اینکه در هیچیک از دعوا‌های ایشان، الفاظ توهین‌آمیزی مبادله نمی‌گردد و عقاید و احساساتشان را با کلام، و در اوج فشار با اشک، تجلی و تسلی می‌بخشند.

بدیهی است که خانواده‌ای با این شاکله، در دوران صلح و صفا، به طریق اولی گفت‌وگویی نیکوتر از این را با واژگانی آمیخته با مهر در پیش می‌گیرند و چون فیلم در پی مقصودی خاص تدوین گردیده، ضرورتی در به تصویر کشاندن آن نداشته است.

این زن و شوهر طبقه متوسط، که یکی کارمند بانک و دیگری معلم زبان یک مؤسسه آموزشی است؛ با داشتن سلایق متفاوت از جمله موسیقی مورد علاقه‌شان که یکی موسیقی سنتیِ با آواز شجریان، و دیگری موسیقی مدرنِ با نماد پیانو می‌باشد، گفت‌وگویشان را در دشوارترین و پرتنش‌ترین عرصه‌های زندگیشان، با تأسی به ادبیاتی تبیین‌گر حس و عقل به نمایش می‌گذارند. در این میان نظارت بر این مکالمات و تعاملات، جدا از آنکه موجب فزونی تألّمات فرزند خانواده می‌گردد، طبعاً به یادگیری و یادسپاری روندی چنین در فرایند ضمنی جامعه‌پذیریش می‌انجامد. به گونه‌ای که وی را شخصیتی موقر، پرسش‌گر، منطقی و در عین حال با عطوفت مقتضی سنش یافته، که با تدقیق پیرامونش می‌تواند به بیان عقیده و احساسش بپردازد.

این امر به ویژه از آنجا ناشی می‌گردد که والدین و به صورت آشکار، نادر در گفت‌وگو با دخترش ترمه، توضیحاتی مستدل و نسبتاً بسیط را در پاسخ به سؤالات و تفسیر وقایع و انتظارات تصریحی و تلویحی‌اش بیان می‌دارند.  برای نمونه می‌توان به استدلال عدم نیاز به پرداخت انعام به متصدی پمپ بنزین، تأکید بر جایگزین نمودن معادل‌های فارسی در معانی لغات، توضیح ادلّه و نمایش در صحنه وقوع، مبنی بر تبرئه پدر در سقط جنین مستخدم و توضیح  به ظاهر منطقی او را در پنهان نمودن حقیقت، نزد قاضی اشاره کرد.

از سوی دیگر حجت که ده سال در یک کفاشی کار کرده و سپس اخراج شده است، پدر خانواده‌ای از طبقه کارگر است که دارای گفت‌وگوی کاملاً متفاوت بوده و این امر در جریان پی‌گیری سانحه همسر وی نمایان می‌شود. واژگانی محدود، الفاظ رکیک، تشبیه‌های ناپسند و توهین‌های عدیده در دیالوگ‌های او حتی در محضر قاضی و در محیط مدرسه، ناشی از فرهنگ خاص کلامی و ناتوانی آشکار وی در بیان عقاید و احساسات خود که طبعاً ریشه در تربیت و جامعه‌پذیری وی دارد، مشهود است. او حتی در ابراز موضوعات عاطفی از جمله علاقمندی به خانواده خود در حضور دیگران از تعابیر ناشایست استفاده می‌کند. وی با اعتراف به اینکه به سان نادر نمی‌تواند سخن بگوید، با عصبیت به واکنش‌های فیزیکی از جمله خودزنی و شکستن شیشه ماشین می‌پردازد. حجت در محاجّه‌های خود از قسم خوردن و قسم خواستن به مقدسات فروگذار نکرده و گویا این کار را نه صرفاً بر اساس پایبندی عمیقش به ارزش‌ها انجام داده، که تقاضا از همسرش برای شهادت دروغ در نشست آخر، گواه بر این مدعاست، بلکه برای جبران ناکامی‌های احتجاجات مدعای خود، به آن متوسل می‌شود.

هر چند در این فیلم مکالمه‌ای بین حجت و فرزند کودکستانی‌اش سمیه واقع نگردید، ولی می‌توان تصور نمود که در صورت تعامل این دو، رفتار و گفتار چنین پدری در منزل و با فرزند خویش مغایر با شرایط مزبور نباشد و گفت‌وگویی بر مبنای شکیبایی و توضیح اقناعی و اغنایی رخ نگیرد. چرا که با فرض انتظار بیشتر در ارتباط کلامی مفید و مناسب میان مادر یعنی راضیه با دخترش سمیه، ناظر بر آنیم که نوعاً کلام وی آمرانه، بدون توضیح، با جملاتی کوتاه و عتاب آمیز است. به عنوان مثال وقتی مادر به کودک می‌گوید به کپسول اکسیژن دست نزند، در مواجهه با سوال فرزندش که اکسیژن چیست؟ پاسخی نداده و فقط می‌گوید در را ببند که کودک از سر کنجکاوی به هنگام استفاده پیرمرد به بازی و یا کشف آن ناچار می‌شود. یا با شنیدن صدای جنین در شکم مادر، سؤالش دوباره بی‌پاسخ می‌ماند و با کثیف شدن لباسش با تندی و لفظ نامناسب مادرش مواجه می‌گردد. این در حالی است که در اوج دعوای میان پدران این دو خانواده، سمیه به هنگام دریافت دفتر خود، با برخوردی آرام و همراه با بیان دلیل مقتضی درک وی از سوی نادر مواجه می‌گردد. طبیعی است که سمیه در چنین شرایطی دارای واژگان و مهارت کلامی محدودتری نسبت به ترمه در شرایط سنی یکسان باشد.

کلام آخر

تفاوت در گفت‌وگو، تفاوت در یادگیری و جامعه پذیری را در پی داشته و موجب بازتولید طبقات خواهد گردید و این چرخه ادامه می‌یابد.

مانند ترمه و سمیه که برخاسته از خانواده‌هایشان در طبقات مختلف جامعه هستند، در مدارس به طور قابل ملاحظه‌ای وجود دارند و بر اساس آنچه گذشت تفاوت در گفت‌وگو، تفاوت در یادگیری و جامعه پذیری را در پی داشته و موجب بازتولید طبقات خواهد گردید و این چرخه ادامه می‌یابد. آموزش و پرورش در جامعه عدالت‌محور، هنگامی می‌تواند مانع از این امر گردد که تفاوت‌ها را پاس داشته و در سازوکارش، از این ویژگی ناخواسته کودکان، سهواً نقاط قوت و ضعف آغازین بنا ننهد و به گونه‌ای فرایند یاددهی- یادگیری را سامان بخشد که به همگرایی این دانش‌آموزان در امر آموزش بیانجامد.

 

آموزش و پرورش باید تفاوت‌ها را پاس داشته و تفاوت گفتاری کودکان را سهواً نقاط قوت و ضعف آغازین در نظر نگیرد.

 

جدایی نادر از سیمین از منظر یاد شده به واقعیتی تلخ اشاره می‌نماید که با تأمل در آن، می‌توان از تهدید بازتولید طبقاتی در مدرسه، با در انداختن طرحی نو، فرصتی دیگر مهیا ساخت.

آموزش و پرورش باید سازوکاری فراهم کند تا به همگرایی دانش‌آموزان در امر آموزش بیانجامد.

منابع

شارع پور، محمود (1390). جامعه شناسی آموزش و پرورش، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).

فرهادی، اصغر (1389). جدایی نادر از سیمین، بیست و نهمین جشنواره بین المللی فیلم فجر.

مولوی، جلال الدین محمدبن محمد (1386). کلیات دیوان شمس تبریزی، تهران، نشر میلاد

نیرو، محمد؛ حاجی‌حسین‌نژاد، غلامرضا و حقانی، محمود (1390). تأثیر آموزش مبتنی بر نظریه هوش‌های چندگانه گاردنر بر پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش‌آموزان اول دبیرستان، فصلنامه رهبری و مدیریت آموزشی، سال پنجم، شماره2.

www.fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D9%86%D8%A7%D8%AF%




Share
* نام:
ایمیل:
* نظر:

پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین مطالب


صفحه اصلی | ارتباط با ما | آرشیو | جستجو | پیوندها | لیست نظرات | درباره ما | نظرسنجی | RSS | ایمیل | نسخه موبایل
طراحی و تولید: مؤسسه احرار اندیشه