گروه فرهنگی صابرنیوز:امیر کاشی؛ امام سجاد(ع) مظهر مکارم اخلاقی است. آن حضرت(ع) همانگونه که در عبادت و بندگی خداوند اهتمامی بسیار داشت به گونهای که در میان معصومان(ع) به فضیلت زینالعابدین و سجاد شناخته شد، همچنین در سیره اجتماعیاش چنان بود که به بزرگواری اخلاقی معروف شد.
امام زینالعابدین(ع)، چنانکه خود تجسم اخلاق و مکارم بود، زبان گویای مکارم اخلاقی نیز بود و آنچه خود در کمالش دارا بود، دیگران را بدان به قول و عمل دعوت میکرد. نویسنده در این مطلب، گوشهای از مکارم اخلاقی آن حضرت را در سنت و سیرهاش توصیف کرده است.
امام زینالعابدین(ع)، چنانکه خود تجسم اخلاق و مکارم بود، زبان گویای مکارم اخلاقی نیز بود و آنچه خود در کمالش دارا بود، دیگران را بدان به قول و عمل دعوت میکرد. نویسنده در این مطلب، گوشهای از مکارم اخلاقی آن حضرت را در سنت و سیرهاش توصیف کرده است.
اخلاق، نماد عقل و دین
برای هر چیزی نشانهای است. شناخت ماهیت و حقیقت بسیاری از امور، سخت و دشوار است. این دشواری از چند جهت است؛ از جمله این که انسان احاطه علمی به تمام چیزها ندارد و تنها اندک دانش و ابزار شناختی در اختیار دارد. هر چند که انسان میتواند با بهرهگیری درست از همین ابزار شناختی و عمل بر اساس محتوا و مفاد آن، دریچهای دیگر به سوی حقیقت بگشاید و در نهایت به علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین برسد و ملکوت و حقیقت چیزها را بشناسد و فهم نماید.
امام زین العابدین(ع) در یک روایت بیان میکنند که انسان باید بر اساس آنچه شناخت و علم دارد عمل کند، چرا که اگر بر اساس مبانی، بینشها و شناختهای خویش عمل نکند، اندک اندک قلب، نابینا میشود و قوت ادراکی و فهم خود را از دست میدهد، امام زینالعابدین(ع) هنگامی که با پرسشهایی از طرف شخصی روبهرو شد، به آنها پاسخ میدهد، ولی شخص میرود و برمیگردد تا پرسشهای تازهای را مطرح سازد.
امام به شخصی میفرماید: در انجیل آمده است که تا زمانی که به علمی عمل نکردید، علم دیگری را نخواهید، چرا که اگر به علمی عمل نشود، جز کفر نمیافزاید و جز از خدا دورتر نمیگرداند. بنابراین از علم چیزی نپرسید مگر آنکه قبلاً به دانستههای خود عمل کرده باشید، چرا که اگر به دانستهها عمل نشود، آن دانش جز دوری از خدا به دنبال نمیآورد. این دوری از خدا به همان اندازه موجب افزایش جهل و نادانی میشود، زیرا سرچشمه همه علوم، خداوند تعالی است.
امام صادق(ع) در اینباره میفرماید: علم، همزاد عمل است. هر که خوب بداند، عمل میکند و هر که به درستی عمل میکند علم خواهد داشت. علم فریاد به عمل کند و اگر پذیرا شود بماند و اگر نه، کوچ کند و برود. بنابراین عمل از علم زاده میشود و علم در اثر عمل، رشد و افزایش مییابد.
ضرورت بهرهگیری از سبک زندگی ائمه
البته ناگفته نماند که آن حضرت همانند قرآن و دیگر امامان معصوم بر این نکته تأکید میکند که راه رهایی از خسران بزرگ در دنیا و آخرت، بهرهمندی از سبک زندگی است که آنان با سنت و سیره خودشان ترسیم میکنند. نه آنکه به عقل ناقص خود بسنده کرده و بر این باور باشیم که میتوانیم سبک زندگی کامل را با عقل ناقص خود به دست آوریم، چنانکه بسیاری از مردم از جمله غربیان در دام عقل ناقص خویش میافتند و میگویند که ما نیازی به دین نداریم، زیرا عقل میتواند دین کامل را به ما نشان دهد. عقل هر چند که بنیاد همه چیز است، اما این عقل تا در چارچوب مشخصی به کار گرفته نشود، به کمال نمیرسد و هنگامی که به کمال نرسید، نمیتواند مبنای سبک زندگی باشد، چرا که عقل تا پیش از کمال مطلق که شامل شهود ملکوت حقایق میشود، عقل ناقصی است. از اینرو آن حضرت(ع) همانند دیگر معصومان(ع) عقول ناقص را ناتوان از درک سبک زندگی صحیح میشمارد و خواهان بهرهمندی از سبک زندگی معصومان(ع) میشود، زیرا این سبک زندگی که آنان ارائه میدهند برخاسته از عقل کامل است که در سایه سار وحی رشد کرده و به کمال رسیده است.
آن حضرت(ع) در اینباره میفرماید: به وسیله عقل ناقص و نظریههای باطل و قیاسهای فاسد و بیاساس نمیتوان به دین خدا دست یافت، تنها وسیله رسیدن به دین واقعی، تسلیم محض است؛ پس هر کس تسلیم ما اهل بیت باشد در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود و شخصی که با قیاس و نظریات شخصی خود بخواهد دین را دریابد، هلاک میگردد.
مکارم اخلاق در سنت و سیره امام زینالعابدین(ع)
هر چند که امام زینالعابدین(ع)، به زینت عبادتکنندگان معروف است و مردم به سبب رابطه و پیوند بسیار مستحکم آن امام همام با خداوند این القاب را به ایشان دادهاند و او را بسیار سجدهکننده میشناسند، اما این ارتباط مستحکم و قوی با خداوند بیانگر میزان عقلانیت بالای ایشان است که در اخلاق نیز خودنمایی میکند. اگر عقل، دین و اخلاق میخواست تجسم یابد، در شکل امام معصوم(ع) تجسم مییابد که اینگونه نیز بوده است.
امام زین العابدین(ع)، تجسم عقل است که از آن نمادهایی همچون تدین و اخلاق نیک ظهور مییابد. از اینرو در سیره و سنت آن امام(ع) همه مکارم اخلاق را میتوان یافت و ایشان تجسم کامل اخلاق نیکی است که خداوند پیامبرش را به عنوان انک علی خلق عظیم بدان ستوده است.
داستانهای بسیاری از عفو و گذشت ایشان نسبت به کسانی که اذیت و آزار میرساندند، بیان شده است که همه اینها بیانگر عظمت روحی و شرح صدر و وسعت وجودی ایشان است. از جمله کمک به پسر عمویی که ایشان را میآزرد و بدزبانی میکرد.
آن حضرت(ع) در سفارش خویش به دیگران میفرمود: سه چیز موجب نجات انسان مومن خواهد بود: نگهداری زبانش از حرف زدن درباره مردم و غیبت آنان، مشغول شدنش به خویشتن با کارهایی که برای آخرت و دنیایش مفید باشد و بسیار گریستن بر اشتباهاتش و براستی خودشان اینگونه بودند و همواره به امور آخرت مشغول بود و بسیار میگریست.
از نظر آن حضرت(ع) غیبت رفتاری ضداخلاقی و هنجاری است که آثار بسیار سویی در زندگی دنیوی و اخروی شخص به جا میگذارد. به نظر آن حضرت(ع) عیبجویی و غیبت کردن اموری است که آدمی را به هلاکت میافکند. بنابراین پیش از اینکه به دیگری مشغول شود به خود مشغول شود و عیوب خود را بشناسد و در برطرف کردن آنها تلاش کند.
آن حضرت(ع) در عبارتی میفرماید: سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی خواهد بود و از سختیها و شداید محشر در امان است: اول آنکه به مردم چیزی را دهد که از آنان برای خویش میخواهد (آنچه برای خود میپسندد را به آنان عطا کند)، دوم قدم از قدم برندارد تا آنکه بداند آن حرکتش در راه اطاعت خداست یا معصیت و نافرمانی او، سوم از برادر مومن خود (به عیبی که در خود نیز دارد) عیبجویی نکند تا آنکه آن عیب را از خودش دور سازد.
آن حضرت اهل تقوا، صداقت، حیا و خوشرویی بود. از اینرو، همواره بر این مکارم اخلاقی تأکید داشت و می فرمود: چهار خصلت است که در هر کس باشد، ایمانش کامل و گناهانش بخشوده خواهد بود و در حالتی خداوند را ملاقات میکند که از او راضی و خوشنود است: رعایت تقوای الهی با کارهایی که برای مردم به دوش میکشد، راستگویی و صداقت با مردم، حیا و پاکدامنی نسبت به تمام زشتیها در پیشگاه خدا و مردم و خوشاخلاقی و خوشبرخوردی با خانواده خود.
آن حضرت(ع) اهل تواضع و فروتنی بود و از نسبت و پیوند خویش برای اهداف شخصی سود نمیجست. از اینرو مخفیانه و پنهان سفر میکرد. در گزارشهای تاریخی و روایات بسیار آمده که امام سجاد(ع) اغلب با کسانی به سفر میرفت که وی را نشناسند و اگر آن حضرت را میشناختند با آنها شرط میکرد که در کارها با آنها مشارکت نماید. وقتی از حضرت(ع) علت این کار را میپرسیدند، میفرمود: بیم دارم از اینکه به نام رسول الله(ص)، بیش از آنچه استحقاق دارم با من رفتار شود.
منابع: کتب مستدرک الوسایل، بحارالانوار و اصول کافی و hawzah.net