او در این یادداشت که با عنوان «آخرین راه راست» منتشر شده، مینویسد: با توجه به روند جاری و چشمانداز منفی، عده کثیری از مردم بهخاطر مشکلات اقتصادی از جمله تحریمها شغل خود را از دست میدهند و به خیل فقرا میپیوندند و در نتیجه، طبقه متوسط هر روز کوچکتر میشود. طبیعتاً افرادی که زمانی بهاصطلاح دستشان به دهانشان میرسیده و اکنون به زیر خط فقر رانده شدهاند، با تماشای اخبار مربوط به دستگیری و یا احیاناً فرار رانتخواران گمان میکنند، حقشان خورده شده است.
حجاریان همچنین در کلیدیترین جملات یادداشتش (به زعم خود!) میگوید: لاغر شدن طبقه متوسط، وحدت شهری را بر هم میزند و امکان بروز اغتشاش تهیدستان علیه ثروتمندان را شدت میدهد… در دورهای، ژنرال فرانکو با سوار شدن بر موج عظیمی از دهاقین –که زمینشان کفاف معاششان را نمیداد- توانست در جنگ داخلی با تکیه بر فالانژها به جمهوریخواهان عمدتاً شهری هجوم ببرد و پس از وارد کردن تلفات بسیار، بیش از سه دهه قدرت را به دست بگیرد و حتی پس از هیتلر و موسولینی در قدرت باقی بماند. مائو نیز با تز محاصره شهرها از طریق دهات انقلاب چین را شروع کرد و همچون فیزیوکراتها میپنداشت، آنچه تولید میشود در روستاست و شهرها فقط مصرفکننده و در واقع انگل هستند. استالین نیز چنین ایدههایی را در سر میپرواند چنانکه لنین در وصیتنامهاش نسبت به قدرت گرفتن او -که روستایی خشن- میخواندش، هشدار داد و گفت، مبادا استالین را به دبیرکلی حزب بگمارند. به این فهرست میتوان پلپوت را هم افزود؛ فردی که همه جمعیت را به دهات برد و شهرها را نابود کرد. معالوصف، فرانکو و مائو و استالین و پل پوت جملگی اندیشهای واحد داشتهاند.
این فعال اصلاحطلب اگرچه در یادداشت خود گاهی به کنایه اشاره میکند که اصلاحطلبان بایستی با این فرایند -که حجاریان تصویر میکند! - مخالفت کنند اما در عین حال تصریح میکند:
بهنظر میرسد این سنخ توصیهها و شقه کردن جامعه به دو بخش ۹۶ و ۴ درصدی خاستگاهی مشترک دارند. توصیه و تاکید بر رفتار انقلابی، ایجاد و تشدید شکاف، و حتی اعدام سلاطین سکه و قیر و… حامل پیامهای پنهانی است برای مغشوش کردن ذهن ساکنان محدوده «انقلاب به پایین». در واقع، اساس این ایده مبتنی بر قرار دادن دو جنبش علیه یکدیگر است؛ در جنبش «پابرهنگان علیه ثروتمندان»، بهصورت کور خواست اقتصادی و معیشتی پی گرفته میشود و در جنبشهایی از جنس دوم خرداد و جنبش سبز، بهصورت هدفمند خواست سیاسی و دموکراسی دنبال میشود. چنانچه این دو جنبش در مقابل یکدیگر صفآرایی کنند، دموکراسی و سیاست و طبقه متوسط و متوسط به بالا جملگی بلعیده میشوند و جنوب تا شمال تهران، یک دست انقلابی میشود .[۱]
حجاریان، چند هفته قبل طی یادداشت دیگری در همین سایت بر «عامالبلوی» شدن شرایط جامعه ایرانی و احتمال بروز شکاف در انتخاباتهای پیش رو و رویارویی مردم و نیروهای امنیتی نیز تأکید کرده بود .[۲]
این اظهارات که به زعم محافل تحلیلی «تئوریزاسیون اغتشاش در شرایط اقتصادی» یا نسخه «اوکراینیزه کردن ایران» است اما در حالی صورت میگیرد که اصلاحطلبان در یک عملیات فریب آشکار! ابراز میکنند که ما با براندازان مخالفیم و اصلاحطلبان هم قصد ایجاد فتنه ندارند …[۳]
این کلاف در هم پیچیده جالبتر نیز میشود وقتی که بدانیم مصطفی تاجزاده، دیگر تئوریسین اصلاحطلبان نیز چندی قبل گفته بود خیلی از حرفهای ما و براندازان یکیست .[۴]
*پاسخهایی برای بهانههای حجاریان / آنچه باید درباره القای فساد و گوشت مرغ ۱۴ هزار تومانی بدانیم
حجاریان به زعم خود یک پازل را طراحی کرده است.
پازلی که از ۷ سال قبل، با بزرگنمایی از تحریمها و مفسدنمایی از حکومت ایران آغاز شد، به روی کار آوردن یک دولت ضعیف در اجرا و نظارت رسید و میرود تا با نمایش برائتجویی از وضع فعلی به تماشای حضور مردم در خیابان بنشیند.
فرایندی ناجوانمردانه که البته متأسفانه با سکوت عدهای که باید به شفافسازی مغالطات و بیان کارآمدیهای نظام اسلامی بپردازند! همراه شده است...
ماجرا این است که اثر تحریمها بر اقتصاد ایران به گواه تمام کارشناسان هرگز بیش از ۳۰ درصد نبوده است و اینکه اصلاحطلبان طی ۷ سال گذشته تا نباریدن باران را هم حتی به تحریمها ربط دادند صرفاً یک مسئله روانی است.
در بحث مشکلات اقتصادی نیز حجاریان و دوستان او هرگز نگفتند که این مشکلات چه زمانی نبودهاند و یا هماکنون در کجای جهان نیستند؟!
ضمن اینکه این مسئله نه گناه مردم است نه گناه نظام اسلامی که مراد حجاریان یعنی محمد خاتمی با «تَکرار میکنم» دولتی را در دامن رأی مردم میگذارد که در کار ساده «نظارت بر قیمتها» نیز اخلال دارد و مثلاً باعث شده گوشت مرغ ۱۰ هزار و ۷۰۰ تومانی با قیمت ۱۴ هزار تومان و بیشتر به دست مردم برسد.
و دولتی که علیرغم نصف شدن قیمت دلار اما از کاهش دادن تلاطمات سابق قیمتی عاجز مانده است.
اصلاحطلبان در مسئله فساد نیز دست به یک ناجوانمردی آشکار زدهاند و به مردم نمیگویند که فساد هرگز قابل اندازهگیری نیست و امکان صفر شدن هم ندارد و هیچ حکومتی ولو حکومت معصوم (ع) هم از آن مصون نبوده است.
در واقع آنها در حال یک کلاغ چهل کلاغ کردن و مفسدنمایی از نظام اسلامی به بهانه دستگیری چند مفسد هستند.
و جالب آنکه کسی هم در منابر و بصورت عمومی از این حقیقت چیزی نمیگوید که گناه اصلی در مسئله فساد، نه بروز آن بلکه عدم برخورد با آن است!
و این در حالی است که در نظام جمهوری اسلامی اجساد سلاطین مفاسد مختلف بر بلندای دار به دست باد سپرده شده است و این مسئله به جای آنکه از جانب اصلاحطلبان مورد تمجید قرار گرفته شود؛ قرار است به مستمسکی برای براندازی نظام تبدیل شود.