علی علیزاده و حبیب رحیمپور ازغدی، مجری سابق برنامه زاویه، پنجشنبه شب، دوم اردیبهشت ماه، با موضوع «نقش رسانه ملی در بحران ساختار حکمرانی» به گفتوگو پرداختند. رحیمپورازغدی در این گفتوگوی سه ساعته به آسیبشناسی صداوسیما میپردازد. او ناتوانی در صورتبندی «امر سیاسی» به منزله «امر ملی»، نبود دیالکتیت و رفت و برگشت میان چند صدایی و تک صدایی و بر هم خوردن توازن تکنیک و تفکر را پاشنه آشیل صداوسیما عنوان میکند. در ادامه بخشی از گفتوگوی رحیمپور ازغدی با علی علیزاده را میخوانید.
به گزارش رجانیوز؛ حبیب رحیمپور ازغدی در این گفتوگوی اینستاگرامی بیان کرد: صداوسیما باید به دنبال هدایت باشد اما هدایت معنا دارد. هدایت القایی نیست. ماهیت اقناعی دارد. هدایت از مسیر گفتوگو هم میگذرد. حتما آن فرمهایی که عرض کردم؛ یعنی شما ایدهای را میپرورانید، به یک فرم بصری میرسانید، بعد آن را اجرا میکنید و بعد برمیگردید بازاندیشی میکنید. این دقیقا شبیه بقیه مواردی است که ما در کشور رشد کردیم. مگر شما از اول برد موشکها به این اندازه بوده است. شما از موشک کوتاه برد شروع کردید و به موشک بلند برد رسیدهاید. برنامهسازی هم همین است. گرفتن لکنت زبان رسانه ملی نیاز به زمان و تدریج دارد. شما نمیتوانید از برنامهسازان و کنشگران رسانهای انتظار داشته باشید که یک برنامه بسازند که هیچ ایرادی نداشته باشد. اصلا یکی از مناقشاتی که در سازمان شکل میگرفت این بود که ما مناظره تضمینی برگزار کنیم. یعنی یا مناظره برگزار نمیکنیم یا با تضمین بُرد برگزار میکنیم. خب این پیشاپیش روشن است. اصلا مناظره کنترل شده و تشریفاتی مناظره نیست!
رحیمپور در پاسخ به این سوال علیزاده که آیا باید در صداوسیما توازنی در بازنمایی بخشهای مختلف جامعه وجود داشته باشد گفت: جواب من به این سال بله است. ما در عصری سپری میکنیم که اگر درباره مسئلهای شما ورود نکنید و سخن نگویید، اینطوری نیست که آن موضوع در عرصه عمومی مسکوت باقی بماند. شما رسانههای رقیب دارید. رسانههای بیگانه، شبکههای ماهوارهای و دهها سازوکار رسانهای دیگر که از قضا یکی از اصلیترین دلایل توفیق آنها این است که شما یک موضوعی را مسکوت میگذارید.
او ادامه داد: امروز دیگر راه گریزی از گفتن نداریم! دورانی که میتوانستیم نگوییم سپری شده است. یا میگویی یا میگویند! امروز اگر نگویید، میگویند! همین طور که شما در عرصه نظامی این سیاست را در پیش میگیرید که «بزنی میزنم»، در سیاست رسانهای هم باید همین روال را پیش بگیرید! اگر نگویید، میگویند.
مجری سابق برنامه «زاویه» عدم صورتبندی «امر سیاسی» به منزله «امر ملی» توسط صداوسیما را یکی از اساسیترین مشکلات رسانه ملی عنوان کرد و گفت: وقتی شما نمیتوانید «امر سیاسی» را به مثابه «امر ملی» صورتبندی کنید لاجرم در این تلههای رسانهای و سیاسی میافتید. شما بهعنوان رسانه ملی باید ایدههای نظریای داشته باشید که چطور بهعنوان یک رسانه ملی سرفصلهایی همچون رضایت عمومی و نارضایتی عمومی، کارآمدی و ناکارآمدی نظام، حق اعتراض، وفاق ملی، هویت ملی و حتی امر تاریخی را بازنمایی، تصویرسازی و روایتگری کنید. اما ما حتی در امر تاریخی هم مشکل داریم. وقتی نسبت به یک دوره تاریخی متاخر، دوره پهلوی که نماد استبداد و دیکتاتوری است، بعد از چهار دهه شعارهایی [در طرفداری آن] سر داده میشود این یعنی شما در بازنمایی امر تاریخی متاخر هم موفق نبودهاید و درست آن را نمیتوانید صورتبندی کنید.
رحیمپور گفت: مسئله چیست؟! اگر شما نتوانید دیالکتیک و رفت و برگشت میان چند صدایی و تک صدایی را برقرار کنید چه اتفاقی میافتد؟ یا از چند صدایی تصور تشت پیدا میکنید یا از صدای واحد به وضعیت «یکسانسازی» میرسید. ما با «تکثر سیاسی» در ایران روبهرو هستیم و این امر بدیهی است اما درباره اینکه چطور میشود این تکثر سیاسی را در «امور ملی» به «وفاق ملی» رساند ما معضل داریم! ما سازوکار رسانهای برای این موضوع نداریم! برای همین چه میکنیم؟ در وضعیتهای چند صدایی و متکثر سیاسی که قرار میگیریم، شروع میکنیم به جانبداری و طرفداری از یک طرف و نفی طرف دیگر. شما بهعنوان رسانه ملی باید بتوانید «امر شامل»، با هویت و با اصالت را صورتبندی کنید. اینکه میگویم زبان نظام لُکنت دارد بخاطر این است که نمیتواند این گلوگاهها را رد کند.
وی افزود: هیچ یک از سیاستهای رسمی نظام از نظر من اینکه مهر غیرقابل نقد و غیرقابل گفتوگو روی آن بگذاریم، [قابل قبول نیست] و این یک سیاست ضدانقلابی است. چرا رسانه ملی نمیتواند درباره حضور ما در سوریه بحث کند؟! من یکی از موضوعاتی که در سر فصلهای برنامه زاویه نوشته بودم پرداختن به این موضوع بود. ما هر موضوعی را باید بتوانیم به گفتوگو بگذاریم. اما چرا نمیتوانیم دراینباره گفتوگو کنیم؟ دلیلش این است که در مدیریت کلان صداوسیما یک اتفاقی افتاده است؛ مخدوش شدن ایده هویتی صداوسیما، مشوش بودن آن و قطع شدن نسبت تفکر و تکنیک. ما دچار نوعی فقر ایده و فقر نظری در صداوسیما و برنامهسازی آن هستیم. وقتی شما نیروهای تکنیکال، تکنسین و بروکراتت نامتوازن میشود، وزن آنها نسبت به نیروهای ایدهپرداز، فکری و اندیشهای نامتوازن میشود، این وضعیت بهوجود میآید که شهامت روبهرو شدن با رسانههای دیگر را پیدا نمیکنید. توازن تکنیک و تفکر در صداوسیما بهم خورده است. به چه دلیل ما باید بترسیم از اینکه درباره آبانگفتگو بکنیم؟ شما اگر هم بخواهید وارد مسئلهای مثل «آبان ماه» بشوید، اصلا امکان ورود ندارید! به دلیل بر هم خوردن همین توازن.
مجری سابق برنامه «زاویه» بیان کرد: بخشی از سیاستهای صداوسیما باید به این سمت حرکت کند که سیاستهای عمومی کشور را به گفتوگو بگذارد؛ هم برای بازاندیشی و بازنگری این سیاستها و هم برای اثبات منطق درونی آن. ما وضعیتی که الان داریم، بسیاری از رسانههای بیگانه سیاستهای رسمی نظام و عملکرد نظام را به نحوی بلاهت بار نشان دهند. یعنی تلاش میکنند که نشان دهند این سیاستی که پیاده میشود احمقانه است. حال شما باید نشان دهید که این سیاست از قضا احمقانه نیست بلکه در رقابت با سیاستهای بدیل خودش مزیتهایی نیز دارد.
رحیمپور گفت: تمام حرف این است که شما در بخشها و لایهای از برنامههای صداوسیما، [رسانه ملی] را تبدیل بکنیم به ویترین علاقنیت نظام و عقلانیت نظام را باید به نمایش بگذاریم. ما این وضعیتی که مدام بترسیم از اینکه سیاستهای ما بنیه نظری کافی ندارد یا گمان بکنیم سیاستهای نظام نیازی به بازنگری ندارد، از این دو باید پرهیز کنیم. هم سیاستهای ما بنیه نظری دارد که خودش را اثبات کند و هم امکان بازنگری باید در نظر گرفته شود.
وی ادامه داد: یک مثال بزنم؛ طرح واکسیناسیون عمومی. یکی از اصلیترین مواردی که در کشور با آن روبهرو هستیم بحث فروش واکسن است و دولت در حال در نظر گرفتن سیاستهایی برای آن است. خب این موضوع کاملا مناقشه پذیر است. اینجا درست همان لحظهای است که «اقتصاد سیاسی» سیاستهای درمانی و بهداشتی ما باید به نقد گذاشته شود. مگر ما میتوانیم مسئلهای که با عرصه عمومی و سرنوشت کل کشور روبهرو است را بگویم نه، تنها در پستوها به گفتوگو گذاشته شود.
رحیمپور گفت: تمام ایده ما این بود که صداوسیما میتواند «کج کارکردی» مناسبات نهادی میان علم و سیاست را به اندازه خودش از بین ببرد و این کاریست که صدا وسیما باید انجام بدهد.
مجری سابق برنامه «زاویه» اظهار داشت: یکی از اصلیترین کارهایی که ما باید بکنیم درباره صداوسیما این است که «ترس سازمانی» صداوسیما را کنار بگذاریم. نیروی بروکرات و تکنوکرات میترسد به دلیل اینکه بنیه نظری ندارد اما شما وقتی بنیه نظری دارید دیگر نگران این نیستید که درباره «آبان ماه»، حضور در سوریه، انتخابات ۸۸ و هر یک از سیاستهای مناقشه برانگیز حرف بزنید و گفتوگو کنید. چون دو کار میکنید؛ یا میتوانید درستی کردار را اثبات کنید یا اگر درست نبود برمیگردید [به مسیر درست] و اینجا صداوسیما کارکرد مرمتی و بازسازی برای نظام حکمرانی ما پیدا میکند. من فکر میکنم یکی از مکانیزمهایی که ما میتوانیم صداوسیما را [بازسازی] کنیم این است که «ترس سازمانی» را کم کنیم. این ترس از کجا میآید؟ وقتی شما میترسید، میترسانید! من اعتقاد دارم یکی از مشارب این ترس ماهوارهها است. ماهواره پیش از اینکه از خانه مردم جمع شود باید از خانه و دفتر کار مدیران صداوسیما و نظام جمع شود. ماهواره پیش از اینکه افکار عمومی و مردم را سازماندهی ذهنی و روانی کند، عملکرد و نظام برنامهریزی مدیران ما را سازماندهی میکند. شما بسیاری از کنشها و واکنشهایی که در رسانه شکل میگیرد در ذات و یکگام عقبتر خود تبدیل میشود به واکنشی نسبت به رسانههای بیگانه. اصلا فراموش کنید که «بیبیسی» و «ایران اینترنشنال» درباره تو چه قضاوتی میکنند. به یک معنا باید فراموش کنید. آنقدر نگران نباشید که اگر ما چیزی را نشان دادیم بعد به چه صورت در «ایران اینترنشنال» و «بیبیسی» بازنمایی میشود. او در هر صورت بازنمایی خودش را انجام میدهد. مدیران ما با هر دو چشم رسانههای بیگانه را نگاه میکنند، درحالی که شما با یک چشم باید ببینید و با یک چشم نباید ببینید.