به گزارش رجانیوز، دکتر مجید کریمی در این مصاحبه با بررسی عملکرد بانک مرکزی در حوزه ارزی، در رابطه با موضوع نقدینگی و تاثیر آن بر اقتصاد کشور و راه حلهای ممکن برای سامان گرفتن شرایط موجود سخن گفت.
به نظر شما آن اتفاقي كه لكوموتيو حركت ارز در سالهاي اخير بوده و موجب شده كه اين حركت بهشدت افسارگسيخته باشد، چيست؟
ما در كشورمان مسئلهاي داريم كه امالمسائل و امالمشاكل کل کشور شده است و آن هم بحث تورم، مسائل ارزي و سفتهبازيهائي است كه در اقتصاد در جاهاي غيرمولد صورت ميگيرند. بحث كنترل و هدايت نقدينگي مشكلي است كه از مقام معظم رهبري گرفته تا اقتصادانها و نظريهپردازان و مجريان اقتصادي و دولت و قوه قضائيه و قوه مقننه و خلاصه همه دربارهاش صحبت ميكنند، ولي هيچ وقت یک اقدام جدي در مورد آن صورت نگرفته است. بهنحوي اين موتور نقدينگي بيحاصل، مشكلآفرين شده است.
بايد ببينيم كه ما چه قرائتي از بحث نقدينگي داريم. بعضيها به اين فضا ميروند كه نقدينگي در تئوريهاي اقتصادي به معناي ذخيره صددرصدي پول است و يا نرخ ذخيره كامل در سيستم بانكي. يعني افرادي كه پولشان را نه تحت عنوان سرمايهگذاري، بلكه به عنوان Demand deposit يا پولي كه ميخواهند از روي آن چك صادر كنند و در اقتصاد در روند و فرآيند باشد، ميگويند كه اين نبايد تبديل به تسهيلات بشود، بلكه بايد كاملاً حفظ بشود و سپردههاي ديگري كه سپرده سرمايهگذاري هستند، محل اعطاي تسهيلات باشند. تازه وقتي هم كه اين موارد پولي تبديل به تسهيلات ميشوند، كسي كه سپردهگذار بوده، اولاً ديگر سپردهگذار نيست، بلكه سرمايهگذار است و پولش بايد در چرخه واقعي اقتصاد بيفتد، نرخ بازدهي واقعي پيدا كند و بعد سهم سرمايه به آن افراد داده بشود.
تلقي اينها اين است كه بانك هم بايد يك شبه شركت سرمايهگذاري باشد و پولي كه تحت عنوان Demand deposit تبديل به پول و سپرده و ضریب فزاینده روي آن بار نشود كه خلق پول توسط سيستم بانكي اتفاق بيفتد.
اين يك نظر است. اما نكتهاي كه در رابطه با اين نظر وجود دارد اين است كه تقريباً اقدام عملي مؤثري در دنيا از 1930 به بعد كه بسياري از اقتصاددانهاي دنيا در مواجهه با بحرانهاي اقتصادي به آن اشاره كردهاند وجود نداشته است. اما به هر حال اين رشد نقدينگي بيحاصل كه اصلاً به هيچوجه قابل مقايسه با نرخ متغيرهای واقعي اقتصادي نيست، در هيچ كشور ديگري هم وجود ندارد. آنها درست است كه نرخ ذخيره جزئي در سيستم بانكيشان دارند، ولي معضلاتي مثل ما هم ندارند.
پس در اينجا اين مسئله پيش ميآيد كه اگر هم اين مدل ايدهالي است، ولي در واقعيت سخت است كه به اين سمت برويم، بهتر است كه هدايت نقدينگي اتفاق بيفتد. هدايت نقدينگي هم از طريق سياستهاي كنترلي دولت با بانك مركزي است. اينكه گفته ميشود بر برخي از سپردهها ماليات قرار بدهيد. به برخي از تراكنشها ماليات وجود داشته باشد يا اينكه اسناد و مدارك مربوط به جريان نقدينگي كنترل بشود. سرعت گردش پول مورد رصد و كنترل قرار بگيرد و مباحثي از اين قبيل و چيزهای ديگري كه به هر حال نمونههاي زيادي هم در دنيا دارد اين است كه مثلاً ميگويند ما به هر حال نبايد بگوئيم...
ما معمولاً ميگوئيم كه بانكها با پول چه كار كردهاند؟ در اينجا هيچ وقت نميگوئيم كدام بانك؟ چه نوع بانكي؟ آيا هر بانكي بايد شبيه يك سوپرماركت مالي عمل كند يا هر کدام بايد تخصص داشته باشد. مثلاً مثل مغازهاي كه تخصص آن پوشاك مردانه است يا يكي كه تخصص آن پوشاك زنانه يا بچگانه است؟ بازار اينها هم كاملاً با يكديگر متفاوتند. مثلاً شما اگر بخواهيد برويد پوشاك بچگانه بگيريد، بازارش كاملاً مشخص است و يك عده متخصص اين حوزه وجود دارد و هر كسي نميتواند هر اقدام و هر عملياتي را انجام بدهد.
در سيستم بانكي دنيا هم همين اتفاق افتاده و اجازه نميدهند هر بانكي هر كاري را انجام بدهد و مثلاً يك بانكه توسعهاي كاملاً متفاوت از يك Commercial Bank است. بانك تخصصي كاملاً متفاوت از اين قضيه است. يعني در واقع فرآیند تجهيز منابع و تخصيص منابعشان كاملاً مشخص و متفاوت از همديگر تعريف شده است و تحت همين قاعده و تحت آن نظارت authority بانكي و مالي كه در اكثر مواقع بانك مركزي است قرار ميگيرند، چون در بعضي از جاها بانك مركزي اين مأموريت را به عهده ندارد و به عهده مقام ناظر ديگري است كه به هر حال او نظارت و كنترلش را دارد.
ما بهرغم طرح تحولات بانكي، بحث لايحه، بحثي را كه طرح مجلس بوده و داريم، در اينها فقط اشاراتي به اين موارد شده، اما هيچ وقت عزم و ارادهاي براي تحقق چنين تغییر و تحولاتي در كشور و در ساختار سيستم بانكي كشور وجود نداشته است. تا وقتي كه اين سيستم ميخواهد به همين نحو اداره و كنترل بشود، ما با اين مشكلات دست و پنجه نرم ميكنيم. ربطي هم به اين ندارد كه امروز تحريم هستيم يا نيستيم. ديروز نفت داشتيم و امروز نفت نداريم. ميبينيم از سال 54 تا حالا بهطور متوسط بين 25 تا 28 درصد خلق پول داشتهايم و در واقع نرخ رشد خلق پول در سيستم و شبكه بانكي ما اين ميزان بوده است. بعد به متغيرهاي اقتصادي نگاه ميكنيم و ميبينيم كه متأسفانه در اين قسمت هم اتفاق جالب و خوبي نيفتاده است.
نكته بعدي بودجه دولت است. با اصلاح ساختار بودجه دولت، چیزی كه مقام معظم رهبري ميگويند، امروز مجلس دارد ميگويد، قبلاً خود دولت ميگفته و خواستهاند كه اين اتفاقات بيفتد، هيچ تغيير ماهوياي در اين جريان اتفاق نميافتد. نمونهاش اينكه با اين همه تأكيد و فرمايشاتي كه آقا در سال 98 داشتند، شاهد اتفاق خاصي در سيستم بودجهبندي كشور نيستيم.
در رابطه با ساختار بودجه دولت بحث مديريت بدهيهاي دولت اهميت زيادي دارد. آقاي طيبنيا از سال 94 در وزارت اقتصاد دفتري را ايجاد كرد، ولي آن مديريت بدهي و دفتر مديريت بدهياي كه در ساختار اقتصادي و سياستهاي مالي و سياست مديريت بدهي و تحولات دولت كه یک ادبيات جديدي در دنيا دارد و دولتها دارند براساس آن ساختار و سيستم عمل ميكنند، وجود ندارد و نتوانستهايم در اين قسمت هم كار و اقدام عملي جدي انجام بدهيم.
كساني كه در اين دولت مسئوليت داشتند، چه كساني بودند؟ همين كساني هستند كه به هر حال ليبرالتر از ليبرالها بودند. همگي خارج درس خوانده بودند و ادعايشان اين بود كه اقتصاددان هستند و اقتصاد خواندهاند و دولتهاي قبلي را متهم ميكردند كه شما بيسواد هستيد.
خود رئيسجمهور دارد ديگران را متهم ميكند كه بيسواد بودند و اقتصاددان نبودند. اين همه آدمي كه داعيه اقتصاد دانستن دارند و ميخواهند طبق همان ساختار و مدل... يك مطالعه تطبيقي از جاهائي كه جزو آمال و آرزوهايشان است داشته باشند، چه اتحاديه اروپا، چه آلمان و چه انگليساش هيچكدامشان اينگونه عمل نميكنند و آقاياني كه به هر حال ادعاي اقتصاددان بودن داشتند، در آن جهت هم پيش نرفتهاند. پس ساختار بودجه دولت هم همين آش است همين كاسه كه به هر حال اتفاقي در آن نميافتد. مشكلات و اساس مسائل بنيادي اين است كه به هر حال يك قسمت از تبعاتش هم مشكلات ارزی كشور ميشود.
حالا به حال حاضر برگرديم و به نوسانات ارز این روزها اشاره كنيم و ببينيم بانك مركزي چه كار ميكند. آقاي همتي كه آمد دو سه اقدام خوب انجام داد. يكي از اقدامات خوبش اعمال محدوديتهائي روي تراكنشهاي بانكي بود. مسئله ديگري كه با كمي ترس و لرز انجام داد و متأسفانه هنوز جايگاه بايسته و شايسته آن مشخص نيست، پيشنهاد بازار متشكل ارزي بود.
ايدهآلي كه در اين بازار ميتوانست اتفاق بيفتد اين بود كه چه در بحث اسكناس و چه در بحث حواله، یعنی كارهائي كه امروز در حول وحوش نيما دارد اتفاق ميافتد، بيايد و در اين بازار متشكل ارزي متشكل بشود، براي اينكه ابزارهاي مبتني در درون ارز هم در اين بازار تهيه و طراحي و تدوين بشود. يعني يك بورس متشكل ارزي در درون آن به وجود بيايد. اين بازار به صورت آزمايشي است و هنوز هم به صورت رسمي، اين بازار را معرفي نكردهاند.
از هفته پيش شاهد هستيم كه در تلويزيون و در 20:30 به صورت رسمي اين بازار را معرفي كرد كه بازار رسمي جائي است كه صرافها كه به عنوان كارگزار هستند در آن به مبادله اسكناس و دلار و يورو ميپردازند و بانك مركزي هم سياستهاي مداخلاتي ارزي خود را از طريق صرافیهای اين بازار انجام ميدهد و لذا تعريفش كردند. اين بازار اگر بزرگ و متشكل بشود و گواهيهاي مثلاً سپرده يوروئي... چيزي كه آقاي همتي واقعاً نميداند چه اتفاقي ميافتد.
حرفهاي خوب و ايدههاي خوبي را مطرح ميكند و بعد يكمرتبه كنار گذاشته ميشود. مثلاً مطرح كردند گواهي سپرده يوروئي كه بهزودي وارد بازار ميشود. مسئلهاش چه بود؟ اين ميگفت من در واقع چيزي را به مردم بدهم كه قابليت خريد و فروش در بازار ثانوي را هم داشته باشد، معادل ارزي هم براي مردم باشد و در زمان سررسيدش هم اگر خواستند، فيزيك ارز را تحويلشان ميدهم.
ولي در اين بازار ثانويه براساس قيمت underlying asset يعني در واقع همان ارز، يورو يا دلار، در بازار مبادله ميشود و افراد هم براساس تورم و نااطمينانياي كه در بازار وجود دارد، ميتوانند خود را ايمن كنند و حمله به سمت اختلاس ارز در بازارهاي غيرمتشكل و غيرقابل نظارت و غيرقابل كنترل وجود نداشته باشد که این اتفاق نيفتاده. يعني در واقع بايد ابزارهاي مبتني بر ارز كه شبیه FOREX(foreign exchange market)است با حفظ مباني شرعي، این ابزار میتواند customize بشود و همه مردم و نه فقط صرافها اين فرصت را داشته باشند كه بيايند و در اين بازار سرمايهگذاري و مبادله كنند و به شكلي اين نااطميناني و بياعتمادي نسبت به ارز ملي كه داریم تخليه بشود.
در پرانتز عرض ميكنم كه بازار سرمايه درست است كه بعضي از سهمهایش حبابگونه افزايش پيدا ميكرد، ولي این جور زمين زدن بازار سرمايه به اين شكل، خودش يكي از عواملي بود كه اختلالات بازار ارز را جدی کرد. خيلي از اقتصاددانهائي كه ادعاي درس خواندن در خارج از كشور را هم دارند، آمدند و صغري كبراهائي چيدند و استدلالهائي كردند كه اين بازار بايد بريزد. از طرفي مردم را بدبخت و بيچاره كردند و سرمايههايشان از بين رفت كه یک طرف قضيه است.
يكي از استدلالهايشان اين بود كه اين ميتواند منجر به تورم بشود و به هر حال آقاي رئيسجمهور، آقاي همتي و بانك مركزي را مجاب كردند كه حمايت از بازار سرمايه اتفاق نيفتد و متأسفانه اين اتفاق افتاد و پرسش این است که آیا آثار تورمي آن بازار بیشتر بود یا اینکه مردم ترسيدند و پولهاي خودشان را از بازار خارج كردند و به سمت ارز هجوم بردند؟ اين مقايسه الان کاملاً جلوي روي ما هست و اين افراد در ازاي خراب كردن آن بازار باعث شدند كه اين اتفاق در اين طرف بيفتد.
نكتهاي كه وجود دارد اين است كه اگر در اقتصاد ما ابزار كافي براي سرمايهگذاران و كساني كه نسبت به ثبات اقتصادي در آينده بياعتماد شدهاند، بخواهند به اين شكل پولشان را تبديل به دارائي كنند، در اقتصاد ما وجود ندارد. يكي از اين ابزارها ميتواند ابزارهاي مبتني بر ارز باشد كه اين وظيفه اين بازار متشكل ارزي و توسعه اين بازار است و انتظار ميرود كه چه به لحاظ حقوقي، چه به لحاظ ساختاري و چه به لحاظ اجرائي و عملياتي، اين بازار كمي جايگاه پيدا كند و مثل بورسهائي كه در بازار سرمايه وجود دارند، اين طرف هم اينها توسعه پيدا كنند و منجر به افزايش ابزار سرمايهگذاري در اقتصاد بشود.
این انفات باید بیفتند، چه در بورسهاي خودمان كه زمينش زدند و آدم بعضي از مواقع بوي خيانت را هم احساس ميكند كه به صورت دستوري اين اتفاق افتاد. درست است كه نبايد آن حجم هر روز افزایش پیدا کند و این جور سريع خودش را به شاخص 2 ميليون برساند، ولي اينجور زمين زدن بازار سرمايه و از بين بردن اعتماد مردم نسبت به بازار سرمایه جای تأمل دارد.
به اعتقاد من تنها عاملي كه در حال حاضر ميتواند كمك كند كه در همين شرايط تحريم، اقتصاد از اين وضعيت بيرون بيايد و خودش را جمع و جور كند، همين بازار سرمايه است كه متأسفانه اعتماد مردم به آن كم شده است، چون خوب عمل نشد. اميدواريم كه اعتماد مردم برگردد و اين ابزار در مورد اين بازار توسعه پيدا كند و خود همين ميتواند كمك كند كه ثبات اقتصادي بهخصوص در زمينه ارز رخ بدهد. البته بعضي از ملاحظات بايد در آن رعايت شوند. بورس ارز هم همين طور است. بايد ابزار مبتني بر ارز به وجود بيايند و بورس دارائيهاي مبتني بر ارز گسترش و توسعه پيدا كنند. این هم چند محور ديگري كه عرض كردم.
اما اينكه بانك مركزي با اين تصميم جديدش و با اين حجم زيادي كه قرار شده بيايد و در بازار متشكل عرضه و سعي كند كه به اين شكل بازار را کنترل کند. يكي دو ماه پيش اتفاقي افتاد و آن هم اينكه بانك مركزي تزريق ارز خودش را در بازار متشكل انجام داد. به اين ترتيب هر چه ارز وارد بازار متشكل ميشد، خريداري ميشد و با يك arbitrage در بازار غيرمتشكل با آن صفي كه جلوي صرافيها به وجود آمد، فروخته ميشد. يك arbitrageیعنی تفاوت قيمت بين اين دو بازار بود.
بانک مرکزی از آن تجربه درس گرفت، اما متأسفانه درس گرفتنش باز نشد که به نتیجه برسد. گفت كه من باید هماهنگ با حرکت بازار متشكل، مداخلهاي در بازار ارز داشته باشم. يعني اگر مثلاً قيمت 29 تومان است، در بازار يكمرتبه آن را 28 نزنم، بلكه با بازار پيش بروم و اگر كسي در بازار غيرمتشكل يك كمي بيشتر از اين تقاضا داد، من هم 29 را بكنم 30 تومان. نتيجه اين شد كه هيچ كدام از صرافها نخريدند. فکر میکنم بیشتر از 5/1 میلیون دلار بود. دقیق یادم نیست و فرداي روزي كه اين مطلب را اعلام كردند معاملهاي انجام نشد و هيچكس نخريد.
پس از آن طرف میگفت وقتي من زير قيمت ميگذارم همه ميخرند و چون نميتوانم كنترل كنم، تفاوت قیمت در بازار غيرمتشكل باعث ميشود كه جلوي صرافيها صف به وجود بيايد و از اين طرف هم اين جريان اتفاق بيفتد. نكته ديگري كه وجود دارد، صرافياي كه نميخرد و استقبال نشد، استدلالش اين بود كه من اين را بخرم، با اين قيمتي كه شما داريد با هماهنگي با بازار ميدهيد، من اين را به چه قيمتي بفروشم، بهخصوص كه بانك مركزي هم صرافها را الزام كرده كه دلاري را كه ميگيرند بايد در عرض سه روز بفروشند. اين طرف قضيه بايد دلار را سه روزه بفروشد و طبيعتاً صراف از اين طرح استقبال نكرد و نميكند. پس به نظر ميرسد كه اين سياست هم با مشكل روبرو شده است.
اما به نظر من چه كار ميشود كرد؟ البته اين به هر حال نياز دارد كه دوستان بانك مركزي هم در موردش فكر كنند. يك بحثي هست. اين را هم در پرانتز عرض كنم. فرض كنيم كه پشت اين ماجرا نه اقتصاد سياسياي وجود دارد و نه تعمدي در اين جريان هست و اين تحلیلهائي كه بنده مثلاً در عدم توافق بانك مركزي نسبت به كنترل ارز و اينها خدمت شما عرض كردم، نيست و بايد اين را سیاسی تحليل كنيم. من به اين قسمت جريان كاري ندارم. شايد ته ذهنم هم اين باشد كه به هر حال شاید تعمدي وجود دارد.
اگر من بخواهم درباره بازار ارز پيشنهادي بدهم، غير از بازار غيرمتشكل بازاري داريم تحت عنوان بازار فردائي كه همان ابزار مالي Forward روي ارز است كه روي ساير بازارهاي over the counter دنيا هم وجود دارد22:41 هم هست. بازار فردائي يكي از ابزارهائي است كه ميتواند در بازار متشكل به وجود بيايد و بانك مركزي نسبت به آن Position بگيرد. يعني علاوه بر تزريق ارز به بازار ميآيد و Position فروش ميگيرد كه من فردا اين قدر دلار را ميفروشم.
در بازار غیرمتشکل يك سري آدم هستند كه سفتهباز ارز هستند و از تفاوت قيمتهائي كه در بازار فردائي اتفاق ميافتد و به صورت غيرمتشكل خيلي قشنگ وجود دارد، سوءاستفاده ميكنند و همین speculation VH كه نسبت به قيمت ارز هست، تشديدش ميكنند و نوسانات را افزايش ميدهند. اگر بخواهيم به صورت Pure اقتصادي به اين جريان نگاه كنيم، به نظر من بانك مركزي بايد Position فروش را در بازار متشكل بگيرد. از طرفي همين Position را براي متضرر كردن اين آدمها در بازار غيرمتشكل داشته باشد. يعني نسبت به دلار فردائي، هم Position خريد داشته باشد، هم Position فروش. البته دلار هفتگي و ماهانه و اين جور چيزها هم هستند ;I به نظرم ميرسد كه جا دارد كه بانك مركزي در آنها هم ورود كند.
به نظر من مداخله در اين بازار و در اين دلار فردائي، اگر بانك مركزي واقعاً عزم وجزم اين را داشته باشد كه نرخ ارز را كنترل كند، ميتواند با متضرر كردن سفتهبازها، يك مقدار بازار را از التهاب بيندازد و در عين حال سعي كند كه سهم بازار متشكل در بازار ارز را افزايش بدهد، بهطوري كه اين نسبت به بازار غيرمتشكل كه در واقع Follower بازار متشكل است، Leader بشود.
اگر بخواهیم كمي بحث را به سمت اقتصاد سياسي ببريم. فشارها و تحريمهاي اقتصادي سال 89، 90 چندان تفاوتي با حالا نداشت، هر چند در آن سالها شوك شديدتري وارد اقتصاد شد. اما يكسري از رسانهها گران شدن دلار و مسكن و هزينههاي ديگر را گردن تحريمها مياندازند. در حال حاضر شاهد هستيم كه قيمت طلا، مسكن، خودرو و اقلام ديگر ده برابر شده و در 5، 6 سال گذشته اوج خيلي شديدي گرفته است، ولي در آن دوره ما شاهد این اتفاق نبودیم و میدیدیم که...
مسكن كه به آن اشاره كرديد، ارز Item مهم و متغيري است كه ساير اقلام را هم دارد با خودش بالا ميكشد. بازار مسكن اما درباره خیلی چیزها ميتوانيم خيلي صريح دربارهاش صحبت كنيم.
واقعاً يك بخشي مربوط به تحريم است. حالا آقای رئیسجمهور ما میگوید تقصیرها را بیندازید گردن واشنگتن دي.سي و اينجور صحبت ميكند، آیا ایشان آن زماني كه آمدند و گفتند والله! بالله! مشكل تحريم نيست و اگر من حل این مسائل را نمیدانستم پا به عرصه انتخابات نمیگذاشتم، باید به این فضا برگردیم دیگر؟
بازار مسكن سهم زيادي در هزينههاي مردم دارد. نسبت به 6، 7 سال پيش ميزان ساخت و ساز مسكن نصف شده، در صورتي كه جمعيت ما افزايش پيدا كرده است. شما در اين وضعيت چه انتظاري داريد؟ آقاي آخوندي هم كه ميآيد و افتخار ميكند كه مسكن مهر را كه تعطيل كرده هيچ، مسكن هم نساخته. مسكن ماهش را هم نساخته. یعنی هيچ اتفاقي نيفتاده. در اين شرايط، انتظار چيست؟ من كه به مسكن نياز دارم و تقاضائي كه در مسكن وجود دارد، بايد تأمين بشود.
وقتي كه تیشه به بازار مسكن ميزند و تورم را ايجاد ميكند و پول مردم بيارزش ميشود، طبيعتاً دنبال راهكاري ميگردند كه پولشان را در جائي قرار بدهند و خودشان را حفظ كنند. وقتي ابزاري در اقتصاد وجود ندارد، يكي از جاهائي كه ميتوانند بهراحتی با پولهاي خردشان يك كاري انجام بدهند، ارز و طلاست.
نه تنها به نظر ميرسد كه عزمی نیست، بلكه اتفاقاً جريان متفاوت و انگار سعي در خراب كردن وضع است. اين سئوال مطرح ميشود كه اگر كشور چهار سال رئيسجمهور نداشت، اوضاع اينقدر خراب ميشد؟ و وضعيت اينقدر اسفبار ميشد يا خير؟ اقتصاد چيزي نيست كه بشود تك بعدي به آن پرداخت.
يعني شما شرايطي را كه در حال حاضر بر اقتصاد كشور حاكم است و تفاوت اصلي آن با سال 89 و 90 را در موضوع بيعملي و بيخاصيتي دولت ميدانيد تا اینکه بيشتر به تحريمها و اقتصاد ارتباط بدهيد.
اقداماتي مثل كنترل بانك مركزي بر بازار ارز، ساخت مسكن، اصلاح بودجه، اصلاح سیستم مالیاتی و... ميتوانست انجام بشود. به تحريمها چه ارتباطي داشت؟ رساندن كشور به جائي كه داد مردم دربيايد، آدم را به شك مياندازد. بالاخره يك ديدگاهي وجود دارد كه ميگويد آب خوردن شما را هم با برجام درست ميكنم و شما ديگر نميرويد لولهكشي آب را انجام بدهيد، بلكه منتظر ميمانيد كه برجام اتفاق بيفتد. برجام كه اتفاق نميافتد، دستت را ميبري بالا و دو مرتبه از صلح امام حسن(ع) صحبت ميكني، آن هم با قرائت ناپسندت كه واقعاً نميدانم چه جوري ميخواهند جوابگو باشند.
*به نظر شما روند افزايش قيمتها تا كجا پيش ميرود؟ الان قيمت دلار روي 30 هزار تومن است. تا دو سه ماه پيش در مخيله كسي نميگنجيد كه تا 30 هزار تومن پيش برويم. به نظر شما در دو سه ماه آينده قيمت طلا و دلار چقدر پيش خواهد رفت؟
به خاطر همين كه فقط براساس متغيرهاي اقتصادي نميشود تبييناش كرد و فضاهائي كه دربارهشان صحبت كرديم كه انسان را به اين نتيجه ميرساند كه يك دستهائي پشت پرده هستند، راحت نمیشود درباره اين صحبت كرد. اما اگر فرض كنيم كه اينها وجود ندارد، از نظر بنده همه چيز ما الان به سقف رسيده و انتظار اين را داريم كه قيمت دلار و طلا بريزد و يا حداقل اين افزايش قيمت متوقف بشود. بازار مسكن واقعاً ديگر جا ندارد كه از اين بالاتر برود. يا بايد بريزد و يا دچار تعطيلي و ركود بشود و در همين حد بماند.
*يعني براي حداقل يكماه همين روند را داشته باشيم.
نكتهاي هم هست. بازار سرمايه ما بايد راه بيفتد و حركت كند. به نظر ميرسد كه بيشتر از اين نبايد كاهش داشته باشد و شاخص يك ميليون و پانصد، شايد بيشتر از اين كاهش نداشته باشد و ما انتظار اين را داشته باشيم كه شروع به حركت كند. همين حركت بازار سرمايه و آمدن نقدينگي به اين سمت و برنامه نهادهاي حاكميتي ـ روي دولت زياد حساب نميكنيم ـ براي افزايش عرضه سهامشان در بورس و بورسی شدن این شرکتها ظاهراً بايد اين قسمت را تحريك كند و باعث شود نقدينگيهائي كه رفته و زير اين دارائيها قرار گرفته بيرون بيايد و دومرتبه به بازار سرمايه برگردد. چيز ديگري هم كه بازار سرمايه را نگران كرده، انتخابات امريكاست و متأسفانه گنده كردن اين متغير در حساب و كتابهاي بازار و ثبات آن، در حالي كه اتفاق خاصي هم نميافتد، ولی این تصور غلط در اذهان هست که این باید رد بشود تا بازار حرکت کند.
حالا در رابطه با اینکه دولت به خاطر کسری بودجهاش دارد از بازار ارز نوسان میگیرد، یعنی قیمت را بالا میبرد و عرضه میکند و وقتی قیمت پائین میآید، میخرد. صرفاً دولت هم این کار را نمیکند و سفتهبازها هم همین طورند؟
اينكه دولت از اين قضيه سوءاستفاده ميكند يا نه، نياز به اطلاعات بيشتر و تحليل پيچيدهتري دارد. اينكه دولت دارد نوسانگيري ميكند که فلان جا چیز بشود و استفاده کند، به اين معنا به نظر من جايگاهي ندارد. ولی افزایش دارائی ارزی دولت نزد بانک مرکزی روي تسويه بدهیهاي دولت با بانك مركزي اثر ميگذارد. حتي ممكن است براي دولت به لحاظ ريالي سودي هم حاصل بشود، اما اینکه بگوئیم دارد نوسانگیری میکند، راستش من با فرآیندهای اقتصادی دركش نميكنم. به نظر ميرسد كه اين يك صحبت عوامانه است، ولي سوءاستفادههائي ميكند و اهمیتی برای دولت دارد.
*اگر نكته ديگري هست بفرمائيد.
تا آش همين آش است و كاسه همين كاسه، تا زماني كه موتور نقدينگي این طور روشن است. تا زماني كه كنترل و نظارت بانكي وجود ندارد، تا زماني كه بودجهمان اين طور غيربهينه است و كسي همین جوری آنجا نشسته و بودجه مينويسد و هر جوري كه ميخواهي به او نشان بدهي، بيفايده است و در واقعيت اتفاقي نميافتد؛ تا زماني كه با اين مشكلات روبرو هستيم. تا زمانی که هدایت نقدینگی اتفاق نیفتد و تحول سیستم بانکی رخ ندهد؛ بازار ارز به صورت متشكل نداشته باشيم؛ سياست ارزي نداشته باشيم، اين مشكلات را خواهيم داشت.
مثلاً بحث نيما بود. نيما الان مشكل دارد. شما ميگوئيد دو نفر همديگر را ميشناسند. ميگويد ريال را الان بده و دلارش در فلان وقت به تو ميرسد و نميرسد. صادركنندگان ما هم گاهي بلد نيستند و نياز دارند كه بانك مركزي كمكشان كند. افرادي هستند كه در جابهجائيهاي پولي حضور دارند و اين اقدامات را انجام ميدهند، ولي فضا يك كمي انحصاري شده و هزينههاي مبادلاتي ما را بالا برده است. اجازه ميدهيم همه كساني كه توانمندي دارند وارد اين عرصه بشوند.
فراتر از بانك مركزي، مثلاً شوراي امنيت بايد يك مقدار فضا را باز بگذارند كه كارگزاران بتوانند به صادركننده كمك كنند. قاعدتاً بايد انتظار داشته باشيم كه اتفاقات خوبي رخ بدهند. آن بحث اقتصاد سياسي هم كه سرجايش هست. به هر حال شما براي مسكن هيچ كاري نكرديد. وزيري كه در عرض شش هفت سال هيچ كاري براي مسكن نكرده و کمبود مسکن قاعدتاً مثل کمبود ارز است و تمام بازارها را به هم ميزند، چون مردم در اين زمینه تقاضا دارند.